نخل شاهد
نخل پيري بود كه در كنار يك بركه زندگي مي كرد. او دوستان زيادي بين درختان و موجودات كنار بركه داشت.نخل هاي جوان تر ، ماهي هاي كوچولو ، لاك پشت بي خيال، كركس عجول و غرغرو، سنجاقك هاي زيبا و ناقلا ، بچه قورباغه هاي سبز و... همه و همه نخل پير را دوست داشتند.
بركه اي كه او در كنار آن زندگي مي كرد ، در مسير راه كاروان ها قرار داشت . كاروان هاي زيادي براي استراحت كنار آنها ايستاده و اتراق مي كردند.
آن روز هم ، يكي از همين روزها بود. نخل پير از صبح زود بيدار شده و به افق ها چشم دوخته بود. همه خواب بودند . نگاهي به نخل جوان كنجكاو كرد اما او نيز هنوز خوابيده بود. صدا زد:
‹‹ بيدار شين ، زود باشين بيدار شين ، چقدر مي خوابين !››
............................
دوستان اين داستان رو بهار 93 به چاپ رسوندم.
(داستان نخلي است كه شاهد واقعه ي عيد غدير بوده و به زبان كودكان به تحرير درآمده است)
چاپ انتشارات ضريح آفتاب- مناسب سنين دوره ابتدايي- قطع خشتي
قيمت روي جلد2300 تومان-( درصورت درخواست خريد به تعداد زياد با 40 درصد تخفيف به فروش مي رسد)
پخش ضريح آفتاب 05132210045
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: